سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت (از سپاهیان خرد است) و هوس ضد آن . [امام صادق علیه السلام ـ در بیان سپاهیان خرد و نابخردی ـ]

1386 - chortkeh

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
هنوز همه چیز...(دوشنبه 86 فروردین 27 ساعت 10:8 صبح )

هنوز همه چیز

مثل سه سال پیش است

تو همان تویی

و من هم

و زندگی که زورکی جریان دارد

خدا هم سر ِپاست

ایستاده

   یا

  نشسته

یا ....

چه فرقی می کند

 

تیکاها روی درختان ...

چه قدر پاهایم آبدیده اند

ولی اینجا سردآبرود نیست

 

تمام حجمم خل شده اند

که یواشکی شعر شوند

 

دلم برای شما هم نمی سوزد

           [ لطفا ً نفرمائید !]

شعر به شما نیامده

         که رفتنی باشد

 

 

 

آسمان را ...

درست مثل سه سال پیش...

                ...ابری است

ابر ها دودیده یا شعریده

  چه فرقی می کند

که خدا همان جا ایستاده

یا "چه فرقی می کند"...

 

ابرها بوی دود می دهند

تو بوی شعر می دهی

و هوا بوی بوسه هایت

که بوسیده می بویند بیشتر را...

 

خدا لای ضجه های عیسی مریم را دیده بود

من لای این دودها "چه فرقی می کند!" را

 

زندگی

  زورکی

زور می زند

که جریان داشته باشد

زور زورکی ...

 

زیر باران که می نشینی

تازه می فهمی ماهی ها هنوز بوی خانه مادربزرگ می دهند

 

پاهایم آب بوسیده هستند

کولاک

کولی

قلاب وکرم

تیکا

 

و هیچ چیز مثل سه سال پیش نیست

الا "هیچ چیز"

و خدایی که هنوز سرتاپاست

غروب ...

سه سال پیش...

من...

بوسه...

تو...

خدا ...

خدا ...

خدا ...

31 اردیبهشت 1385

 

 

 

 


» msr
»» نظرات دیگران ( نظر)

همیشه حسین(سه شنبه 86 فروردین 21 ساعت 4:15 عصر )

لطفا

دماغ هایتان را نگیرید

شعرم عجیب بوی حسین می دهد

فقط

بوی یزیدی مرا نشنیده بگیرید

***

صحرا

نگاه می شود

و بچه ها

آه...

آه...

آه...

چقدر این موسیقی تشنه است!

برایم مشتی قافیه

-مشتی چرت-

نیاورید

شعرم آب می خواهد

و کمی عجیب بوی حسین می دهد

***

وقتی که دشت

سر می خورد روی نگاه معصوم دشت

و باد

خون‌باد می کند

خون باده می شود

مست

مست

مست

مثل شعری که عجیب بوی حسین می دهد

***

تمام حجمم را خالی می شوم

مثل خاکی که تویی

که منم

***

کربلا

عطش می شود

و شب

خار

خار

خار...

و روز

یار

یار

یار...

ای کاش همیشه شعر...

همیشه حسین...

 

تابستان 1385


» msr
»» نظرات دیگران ( نظر)

تمام آنچه ندارم(سه شنبه 86 فروردین 21 ساعت 3:53 عصر )

وقتی عابران همه شبیه شهر می شوند

خون بوی شهر می‌گیرد

و شُرشُر

عابر عابر

عبرت می‌شُرّد



روی شریان شناور شهر

من با تمام آنچه ندارم

با تو جریان را

زندگی را

به آواز می‌گیرم

هـــــــای... هـــــــای...

وقتی که هیچ عابری را نمی‌توان

از دور یا حتی از نزدیک نشنیده گرفت

وقتی که شیدایی به شناوربودنمان بستگی دارد

وقتی که بر هر شریان

یک "وقتی که" می‌گذارم

وقتی که نمی‌شود "وقتی که" را گفت

چگونه می‌توان تو را در شریان خود

نشنیده گرفت

من با تمام شریان شعرم

-     تمام آنچه ندارم-

تو را به شعر می‌گیرم



شاید بهتر است تمام عابران را

شعری کنم

که دیگر

شاید شبیه تو که نه

حتماً شبیه تو شعری شوند

مثل تمام آنچه که ندارم

20 دی 1385

 


» msr
»» نظرات دیگران ( نظر)

اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 0  بازدید
بازدیدهای دیروز: 1  بازدید
مجموع بازدیدها: 7137  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

1386 - chortkeh
msr
» لوگوی دوستان من «









» آرشیو یادداشت ها «
1382
1386
» اشتراک در خبرنامه «